دلال انگلیسی مأمور خرید کتابهای خطی بود
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۵۱۷۶۴
پدرم تعریف میکرد پیرزنی در بازار یک کتاب داشته که میفروخته. دلال انگلیسی به آن زن میگوید هر چه این سید از تو خرید، من دو برابرش را میدهد اما پیرزن قبول نمیکند. پدرم را دستگیر میکنند و...
به گزارش مشرق، رونمایی از کتاب «شهاب دین» با حضور حجتالاسلام سید محمود مرعشی نجفی (فرزند آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی)، سردار حاج مرتضی قربانی، زهرا باقری (نویسنده) مدیران و مسئولان نهاد کتابخانههای عمومی کشور، اهالی فرهنگ و رسانه در کتابخانه مرکزی پارکشهر تهران برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدای این مراسم، مهدی توکلیان، سرپرست ادارهکل کتابخانههای عمومی استان قم گفت: کتاب «شهاب دین» فصل جدیدی از روایات زندگی آیتالله مرعشی نجفی است و با قلم روان و متن داستانگونه برای نوجوانان نوشته شده و میتواند فاصله بین نسلی را از بین ببرد.
وی گفت همت و تلاش برادر خلیلی در انتشارات شهید کاظمی برای انتشار این کتاب، بسیار قابل تحسین است. امروز همچنین از پویش مطالعاتی و ملی «شهاب دین» هم رونمایی میشود.
سردار قربانی: در حق ایتالله مرعشی نجفی کملطفی شده
سردار مرتضی قربانی نیز در این نشست گفت: من از دوستداران و مقلدین آیتالله مرعشی هستم و ایشان یکی از بزرگترین عالمان کشور ما بودند. ایشان کاری را در زمان طاغوت شروع کردند که هم خدمت به مردم بود و هم خدمت به کتاب و علم.
در حق ایشان کملطفی شده که کتابهای کمی درباره این عالم بزرگ نوشته شده و امیدوارم کتاب شهاب دین در انی زمینه مورد توجه مخاطبان قرار گیرد.
زهرا باقری: سعی کردم چهرهای واقعی از آیتالله نشان بدهم
زهرا باقری، فرزند شهید احمد باقری و نویسنده کتاب شهاب دین نیز در نشست رونمایی کتابش گفت: تشکر ویژه میکنم از حجت الاسلام مرعشی که اگر همراهی نمیکردند امکان نوشتن کتاب برای من فراهم نمیشد. این کتاب ثمره لطف ایشان است.
وی افزود: این کتاب نمی از یم است و سعی کردم چهرهای واقعی از آیتالله نشان بدهم. امیدوارم خواننده این کتاب چراغی در دلش روشن شود و قدمی را به سمت خدا و رشد بردارد. من آشنایی قبلی یا آیتالله مرعشی نجفی نداشتم اما هر وقت به قم میرفتم به زیارت مزار ایشان هم میرفتم و ارتباطی قلبی ایجاد شد.
این نویسنده ادامه داد: یک سال کار تحقیق و نوشتن این کتاب زمان ببرد و در ذهنم این بود که اگر حتی یک کار کوچک هم انجام بدهیم، خدا آن را گسترش میدهد. مثل حضرت آیتالله مرعشی که یک کتاب را با اجرت دو سال نماز قضا میخرد در حالی که از گرسنگی دست و پایشان میلرزید و بعد از آن یک کتاب خطی نجات پیدا کرد و خدا این حرکت را دید و برکت داد. من با زندگی علمای زیادی روبرو شدهام و دلم میخواهد که مثل این کار را برای علمای دیگر هم ادامه دهم.
حجتالاسلام سید محمود مرعشی نجفی: پدرم از نظر سیاسی بسیار همراه حضرت امام بودند
حجتالاسلام سید محمود مرعشی نجفی، فرزند آیتالله مرعشی نجفی و مدیر کتابخانه این مرجع جلیلالقدر نیز در سخنانی گفت: حضرت مولا فرمودند کتاب، بوستان دانشمندان است. صحبت من درباره آیت الله مرعشی نجفی صحبت از پدر و پیر و مراد من است. آن بزرگوار میگفت تو را دعا میکنم چون مثل عصای من هستی و یاریام میدهی.
وی افزود: حضرت آیتالله در اربعین حسینی سال ۱۳۱۵ قمری به دنیا آمدند. قبل از درس حوزوی، دو سال طب و ریاضیات خواندند. از معدود مراجعی بودند که به زبانهای زیادی صحبت میکردند؛ از انگلیسی گرفته تا اردو، ترکی و فارسی.
مرعشی نجفی ادامه داد: ایشان دروس عمومی حوزه را طی کردند و در سن ۲۳ سالگی اجازه اجتهاد گرفتند. در سال ۱۳۴۲ قمری به ایران میآیند تا برگردند اما در همینجا به فعالیتهایشان ادامه میدهند. در نجف وضعیت مالی سختی داشتند. همه طلبهها تایستان به ایران میرفتند و بعدش برمیگشتند. آیتالله میگفتند تابستانها از گرما داخلی حوض میرفتیم که بتوانیم درس بخوانیم. گاهی برخی تاجران گوسفند قربانی میکردند و چیزی برای خوردن به طلبهها میرسید.
مدیر کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی افزودند: پدرم تعریف میکرد پیرزنی در بازار یک کتاب داشته که میفروخته. دلال انگلیسی به آن زن میگوید هر چه این سید از تو خرید، من دو برابرش را میدهد اما پیرزن قبول نمیکند. پدرم را دستگیر میکنند و هر کاری میکنند کتاب را پس نمیدهد. قرار میشود از روی آن کتاب بنویسند و تعیین تکلیف هم با مراجع باشد. پدرم بعدها هم در بازار قیصریه و در حراج کتاب، آن دلال انگلیسی را دیده بود که در حال خرید کتابهای خطی اسلام و شیعه به قیمتهای بالا بوده. پدرم یک وعده غذایش را حذف کرده بود و شبها در کارگاه برنجکوبی کار میکرد و نماز و روزه استیجاری میخواند تا پولش را برای خرید کتابها هزینه کند.
حجتالاسلام مرعشی تشریح کرد: پدرم در سفر به ایران به مشهد میروند و چند ماه میمانند و بعد به تهران میآیند و برای زیارت به قم میروند. برخی از ایشان میخواهند که در قم بمانند چون رضاخان میخواهد حوزه علمیه را منکوب کند. ایشان مدرس حوزه بودند و در سال ۱۳۰۸ اجازه میدهند لباس روحانیت بپوشند.
وی ادامه داد: کتابخانه آیتالله مرعشی، بزرگترین کتابخانه شیعی خطی در جهان است. پدرم میگفت هر کاری میکنی و اگر راهی را انتخاب میکنی باید تا قله بروی و این شاخه و آن شاخه نکنی. کاتالوگ کتابهای خطی کتابخانه آیتالله مرعشی ۶۱ جلد شده که هرکدام ۱۰۰۰ صفحه دارد.
فرزند آیتالله مرعشی افزود: حسنی مبارک رییس جمهور مصر برای افتتاح کتابخانه اسکندریه که توسط اسکندر ساخته شده بود، برای پدرم دعوتنامه فرستاد. دولت مصر میخواست این کتابخانه را احیا کنند آمار ام در زمان حکومت عمر که حاکی که برای مصرف فرستاده بود و گفته بود شما به عنوان نماینده کتابخانه خاورمیانه و شرق دور در این مراسم شرکت کنید.
وی با بیان خاطرهای از دیدار با امام خمینی افزود: احمد آقا گفتند صبح بیایید خدمت حضرت امام. ما صبح زود خدمتشان رفتیم و ایشان فرمودند ما در جوانی میدیدیم که پدر شما چقدر زحمت میکشند و حالا هم ما وظیفه داریم کمک کنیم. من پولی میدهم که خانههای اطراف کتابخانه را بخرید و کارتان را گسترش دهید. ما ۱۲ خانه را با ۵۰ میلیون تومانی که داده بودند، خریدیم و ساختمان هفت طبقهای ساختیم که ۲۵۰۰۰ متر مربع گسترش پیدا کرد.
مدیر کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی ادامه داد: پدر ما از نظر سیاسی بسیار همراه امام بودند و میکفتند هیچ کسی جز اما نمیتوانستند این انقلاب بزرگ را بنا بگذارد. اعلامیه تند پدرم را سال ۴۲ در قنداق بچهام گذاشتم و از راه ساوه به تهران آمدیم و اعلامیه را به آقای طیب دادیم.
این فعال حوزه کتاب و کتابداری گفت: در وصیتنامه هم نوشتند که ساخت کتابخانه از ساخت دهها مسجد و حسینیه مهمتر است. اگر با مطالعه باشیم، عقاید هم درست میشود.
وی تصریح کرد: پیش از این ۱۵ کتاب درباره پدرم منتشر شده بود اما این کتاب برای نوجوانان بسیار عالی است و هر کس این را خوانده مورد توجهش بوده و تا انتها پیس رفته است.
مرعشی نجفی گفت: پدرم فرمود من نذر کردم به مکه بروم که برای ساخت حرم امامان در مدینه کارگری کنم. مستطیع هم نشدم. وقتی پدرم فوت کردند، ۸۰۰ تومان (۸۰۰۰ ریال) توی جیبشان پول بود. برخی تجار میخواستند پول حج پدرم را بدهند اما قبول نکردند و گفتند من منبع پول را نمیدانم. این در حالی است که ۲۷۵ نفر به نیابت از ایشان حج رفتند.
پسر مرحوم آیتالله مرعشی نجفی همچنین افزود: تولیت حرم حضرت معصومه قبر مناسبی را در کنار مزار حضرت معصومه(س) و در سرداب جانمایی کرده بودند ولی پدر گفتند میخواهم خاک کفش کسانی که دنبال عالم هستند و به کتابخانه میآیند، سرمه چشم من باشد.
منبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت آیت الله آیت الله مرعشی نجفی زهرا باقری اربعین حسینی استان قم مهدی توکلیان مرعشی نجفی شیعه دولت مصر کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران مرتضی قربانی قم سردار قربانی نجف شهید کاظمی اربعین مرعشی امام خمینی تهران مشهد مدینه مکه مصر حسنی مبارک مشرق نجفی ایران طیب کتاب خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت کتابخانه آیت الله مرعشی آیت الله مرعشی نجفی دلال انگلیسی حجت الاسلام شهاب دین یک کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۵۱۷۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید»
چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت:«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.» دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» کانال عصر ایران در تلگرام